javahermarket

آرامش
آرامش

امروز منصوره زنگ زد باز افکارم رو بهم ریخت این وسط دلم برای پدر و مادرم می سوزه...

نه اینکه فراموشش کرده باشم نه فقط وقتی خبری ازش نیست خیلی مثل الان قاطی نمی کنم...

خانوم عظیمی هم همون موقع اومد واسه نظافت اتاق خانوم خیلی خوبیه اینجا از همکارای خدماتیمونه...

یک خواب دیده بود تعبیرش خوب نبود... خودشم می دونست از همه بدتر که خوابش تعبییر شده بود...

نگران دخترشه، گرفته بود، اونم حالم رو بدتر کرد... یکم اشک لازم دارم...

مرضیه یک تومن آخر وکیل رو هم ریخت...

خدایا ...



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در تاريخ سه شنبه 26 فروردين 1393برچسب:, توسط stoon |
.: Weblog Themes By LoxBlog :.