javahermarket

آرامش
آرامش

روزگار غریبیه...

آدم خودش با خودشم غریبه...

همه سرشون به کار و زندگی و گرفتاریه خودشونه...

فکر کن دو تا دختر خاله ، دختر دایی سالها همدیگرو نمی بینند...

آخه ما دلمون به چی خوش باشه سرمون تو لاک خودمون کردیم مثل ... داریم مثلا زندگی می کنیم...

این اسمش همه چی هست به جز زندگی.... بگم ها خودمون کردیم که لعنت بر خودمون...

یک عروسی دعوتم مثل احمق ها افتادیم دنبال آرایشگاه و کوفت و زهر مار هر کدومم خدا تومن قیمت...

داشتم فکر می کردم نمی شد مثل آدم همه ساده می رفتیم جز عروس بعد این همه پول که هرکسی خرج خودش می کنه رو بزنیم به زخم کسی یا همون عروس داماد یا یک بدبخت دیگه ای که نون شب نداره...

به این می گن بدبختی ...

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 1 مرداد 1394برچسب:, توسط stoon |
.: Weblog Themes By LoxBlog :.