ملینا هم عقد کرد...
چهارشنبه شب رفتیم حرم عقد بالا سر حضرت...
پنجشنبه هم ظهر رفتیم محضر بعدش ناهار با مهمونا رفتیم رستوران ناهار... جاتون خالی ...
بعدش رفتیم خونه بزن برقص و میوه شیرینی ...
دیشب هم با شوهرش رفتن مسافرت...
ان شاالله خوشبخت بشه...
امشب کلاس سنتور دارم ... تمرین نکردم...
اخر هفته عقد ملیناست ... مانتو می خوام ....یک پیراهن می خوام...و و و
هیچی ام پول ندارم ....
دوست ندارم بگم بی پولم و بنالم و از این کارا ولی شده دیگه...
خدایا ولی تو دارم انگار همه چی دارم ...
خدایا تو رو دارم آرامش دارم...