اين روزا شديدا حالم گرفتست
دليلشو مي دونم چندتا موضوع دست به دست هم داده كه حال روزم اينجوري شده
يك حال خاصي دارم نمي تومنم چيزي رو تغيير بدم نمي تونم كاري بكنم اين بيشتر عذابم مي ده ضمن اينكه آدم هرچي بي ايمان تر كم طاقت تر گرفتين چي مي گم ايمانمم كم شده مي دونم ...
خواهر كوچيكم همچين كوچيك هم نيست 23 سالشه موضوع يكي از خواستگاراش جدي شده اصلا طاقت ندارم همش عصبي ام اصلا پسره رو نديدم همين طوري راضي نيستم دلم نمي خواد انتخاب غلطي داشته باشه
دلم نمي خواد درگير پستي و بلندي زندگي بشه دست خودم نيست يك حالت گيجي دارم...
موضوع خودمم هست اين روزا خيلي از مشكلاتم داره تو چشمم بزرگي مي كنه از خدا مي خوام بهم صبر بده چون قادر يه انجام كاري نيستم...
سر كارم دلم مي خواد برم خونه ... خونه ام دلم مي خواد برم بيرون ... بيرونم دلم مي خواد برگردم خونه ... خونه ي خودمونم دلم مي خواد برم خونه همسري مي رم اونجا دلم مي خواد صبح بشه برم سر كار ... اوضايعه به خدا...
ولي با همه ي اينا توكلم به خداست
خدا مرا كفايت مي كند
نظرات شما عزیزان: